سیری در زندگانی واندیشه حضرت شیخ عبدالقادر گیلانی (رض)

ساخت وبلاگ

حضرت عبدالقادر گیلانی در سال470 هجری قمری درسرزمین گیلان واقع در شمال ایران از پدر ومادری متدین  متولد شد.پدرش سید موسی جنگی دوزفرزندسیدابی عبدالله گيلانی ازسادات حسنی ومادرش فاطمه دخترسیدابوعبدالله صومعی ازسادات حسینی بودند.شیخ عبدالقادر علوم مقدماتی را نزد ابو ذکریای تبریزی فرا گرفت و در سال 488 ه. ق وطن خود را به قصد بغداد ترک کرد.

ایشان در شهر بغداد نزد اساتید مسلم از جمله ابوبکر محمد بن احمد ابوطالب بن یوسف علوم زمان را فرا گرفت و سپس به حلقه شاگردی علی بن ابی سعد مخزومی عارف بزرگ پیوست و به تکمیل معلومات پرداخت. پس از چندی در مدرسه مخزومیِ،جانشین استاد گردید و به وعظ و ارشاد پرداخت..دیری نگذشت که آوازه زهد و تقوایش به همه جا رسید. مردم از همه نقــاط به زیارتـــش می شتافتند و نصایحـش را به جــان و دل می پذیرفتند . ایستادگی وی در ریاضت تن و خوار داشتن نفس ، به استواری کوه طعنه می زند. روزه چهل روزه می گرفت و سال ها تن به بستر نمی سپرد و راه خواب بر چشم می بست. طریقه ای را در تصوف بنیاد نهاد که به نام خود او یعنی قادریه معروف شد . 

 قادریه در نقاط مختلف ایران و برخی از ممالک دیگر از جمله هندوستان و ترکیه و برخی از کشورهای عربی رواج یافت و هنوز هم گروه هایی از عرفا به طریقه مزبور تعلق دارند . او علاوه بر مقام شامخی که در تصوف و عرفان داشت ، شاعری توانا ، حکیم ، فیلسوف و دانشمند بود و آثار متعددی به زبان های فارسی و عربی از خود به یادگار گذاشت. او مدرسه ای به نام «باب الارج » در سال 528 ه . ق در بغداد احداث نمود که در آن ده رشته از فقه و علوم تدریس می شد. (مدت ارشاد آن جناب 40 سال ومدت تدریس وفتوا 33 سال وعمر شریفش 90 سال ووفاتش بسال 561 ه.ق نوشته شده است)

حضرت شیخ عبدالقادر (قدس سره) در عصر خود انقلابی روحانی و تحولی فرهنگی در میان مسلمین پدید آورد و مردم را از توسل به عمال حکام جابر عباسی برحذر فرموده و گناهکاران را تشویق نمود تا در اعمال و رفتار خود تفکر کنند و به بارگاه ربوبی متوجه شوند و بازگردند تا در راه نیل به سعادت که همانا تزکیه نفس است، قدم گذارند.

او خود وحید دهر و فرید عصر بود و در راه تصفیه نفس و جلادادن سرّ استعداد ذاتی خود را نشان داد. فقیهی متفکر و محدثی منطقی بود و با غور و بررسی معانی لطیفه قرآن مجید به رموز کلام وحی دست یافت و آن را شفا و رحمت برای قلوب مسلمین شناخت. آن حضرت اوراد و اذکار مخصوصی را بر پایه مقام علمی خود و علوم شریفه ای که کسب کرده بود به گونه­ای پایه­ریزی نمود که خاصیت قرائت و تکرار آن به دل برسد لذا به مریدین توصیه فرمود که این رموز و اذکار را در اختیار نااهلان قرار ندهند. حضرت شیخ مریدین خود را وامیدارد که روان خود را از تصورات باطله فلاسفه یونانی و موهومات سفسطه­پردازان پاک گردانند و برای نیل به حکمت و اشراقات قلبیه به سیر سلوک شرعی روی آورند تا از طلسمات عالم ناسوت رهائی یابند.

حضرت شیخ عبدالقادر(رض)براساس اين اعتقادكه؛درمورد(تبليغ وارشاد)مسئوليت وتكليف داردبه آن اشتغال مي ورزيد.درمجلسي فرموده است: پاك و بي عيب است خداوندي كه درقلب وانديشه ام علاقه وشوق به ارشاد ونصيحت راقراردادوهمه امورديگرم رادرمقابل آن كم اهميت نمود.من داعي وواعظي بيش نيستم ودرمقابل دعوت وارشادم مزدي نمي خواهم،اجر وپاداشم را ازپروردگارم دريافت نموده ومي نمايم.من به دنبال درهم ودينار نيستم.بنده وگردن كج دنيا وآخرت هم نمي باشم؛فقط ازخالق يكتايم پيروي واطاعت مي كنم؛اي مردم خوشحالي من درسعادت ورستگاري شما وغم واندوهم درگمراهي وشقاوت شما خواهد بود.

اشتغال وعلاقه اوبه امر وعظ وارشادوتربيت سبب بي توجهي وغفلتش ازتدريس وترويج علم وسنت وعقائدصحيحه ومبارزه با اهل بدعت وانحراف نمي گرديد.

امام عبدالقادر گيلاني (رض) اهميت وعلاقه فراواني به كار تدريس نشان مي داد وخود دانشمندوعالمي آگاه به علوم گوناگون بود.راجع به ايشان گفته اند:در مسائل مربوط به سيزده علم اهل نظر و راي بوده است؛ در مدرسه ومحضرشان علومي همچون تفسيرقرآن،حديث،فقه مذاهب،اصول الفقه،صرف ونحوو...تدريس مي گرديد.خودايشان بعدازظهرهاباقرائات سبعه قرآن راتلاوت مي فرمود.

درمذهب امام شافعي وامام احمدبن حنبل فتوي مي داد.علماي عراق بانظرصائب  ودقيق ايشان درمسائل فقهي باتقدير واحترام برخوردمي نمودند. (طبقات الكبري – شعراني )

درقرن پنجم هجري تصوف وطريقت داشتند درمسيري گام مي نهادند كه درآينده ممكن بودبه انحراف وجدائيشان ازشريعت،بيانجامدوخودرابصورت تشكل ومسلكي كه جزدرظاهرهيچگونه رابطه اي بادين نداشته باشنددر آورند.

انحراف وبيراهه رفتن هاي برخی از اهل تصوف وادعاهاي پوچي از قبيل رسيدن به حقيقت و نهايت، نهايتي كه در آن فرائض وتكاليف ديني برچيده مي شوند گسترش يافته بود.

امام عبدالقادر گيلاني ازجمله سرسخت ترين مخالفين اين عقايد، وكوشاترين تلاشگران درجهت هماهنگي وتسليم طريقت درمقابل شريعت بوداواطاعت وپيروي ازقرآن وسنت وحاكميت بخشيدن آنها رادرهمه شئون زندگي اساس همه امور مي دانست.

اوباتوجه به شخصيت توانا واخلاق وتقواي خويش موفق گرديد،ازرفتن طريقت به سوي انحراف جلوگيري نمايد وآن رادرمسير صحيح واوليه خود قرار دهد.

امام عبدالقادر با تآسی از تمامی مصلحان و در راس تمامی آنها  انبیای الهی،  حاکمان خودکامه را مورد انتقاد دلسوزانه و دردمندانه و گاهی تهاجم غیرتمندانه  قرار می داد. و با توجه به محبوبیت بسیارش در میان مردم و اخلاص و خیر خواهیش حاکمان توان رویارویی با ایشان را نداشتند.ابن کثیر دمشقی صاحب تاریخ الکامل می گوید:امام عبدالقادر هیچگاه از اندرز حکیمانه و انتقاد غیرتمندانه حاکمان و قاضیان  غفلت نمی ورزید و  به سختی سلوک سرسپردگان سلاطین را مورد مذمت قرار می داد. و آنها را به صراط مستقیم دین خداوند فرا می خواند.

صاحب کتاب قلائد الجواهر نقل می نماید: هنگامی که المقتضی لامر الله خلیفه عباسی  مقام قاضی القضاتی بغداد را به آدم بی کفایتی مانند ابوالوفا یحیی بن سعید سپرد ، حضرت عبدالقادر در نماز جمعه ای که خلیفه نیز در آن حضور داشت ، خطاب به او گفت:  ای خلیفه ! تو که آدم بی کفایت و نا مقبولی را  به مقام قضاوت و رسیدگی به مظالم مردم گماشته ای در فردای قیامت  وبه هنگام حضور در محضر حضرت حق و بررسی  نامه اعمالت چه جوابی برای گفتن خواهی داشت.؟  خلیفه از سخنان صادقانه و خیر خواهانه و در عین حال غیرتمندانه امام عبدالقادر منفعل گردید و فردای همان روز دستور عزل قاضی القضات را صادر نمود.(قلائد الجواهر ص8)

سفارش های غوث گیلانی به یکی از فرزندانش:

 

 ای فرزند تو را سفارش می کنم به تقوی و فرمانبرداری خداوند و ملازمت شرع و حفظ حدود آن. بدان ای فرزندم خداوند ما و تو همه ی مسلمین را موفق بدارد که راه ما بر کتاب قرآن و سنت پیامبر و سعه ی صدور و بخشندگی و خود داری از ظلم و تحمل رنج و چشم پوشی از لغزش های برادران استوار است. فرزندم تو را سفارش می کنم به فقر، و آن عبارت است از حفظ احترام مشایخ و برخورد خوب با برادران و نصیحت کوچکتران و بزرگتران و ترک دشمنی، نه ترک امور دین.

پس بدان ای فرزندم  خداوند ما و تو وهمه مسلمانان را موفق بدارد که حقیقت فقر این است که پیش امثال خودت اظهار فقر ننمائی و حقیقت بی نیازی آن است که نزد امثال خودت اظهار بی نیازی نکنی و تصوف حال است با قیل و قال به دست نیامده.هر گاه فقیر را دیدی با وی از در علم وارد مشو، بلکه با مدارا شروع کن، چون علم او را به وحشت می اندازد ولی مدارا مانوس می کند.

و بدان ای فرزندم خداوند ما وتو و همه ی مسلمین را موفق بدارد که تصوف بر هشت خصلت بنا شده: اولش بخشندگی است دوم رضایت ، سوم صبر، چهارم رایزنی،پنجم غربت، ششم پشمینه پوشی، هفتم سیاحت و هشتم فقر می باشد.

بخشندگی صفت پیغمبر خدا ابراهیم است. رضا از پیغمبر خدا اسحق، شکیبایی  ازپیغمبر خدا ایوب، رایزنی ازپیغمبر خدا زکریا، پشمینه پوشی ازپیغمبر خدا یحیی، جهانگردی ازپیغمبر خدا عیسی، وفقر از سرور وشفیع ما محمدصلی الله علیه وسلم است.

فرزندم تو را سفارش می کنم که درمصاحبت با توانگران ، عزت نفس از خود نشان ده ودربرابر فقرا فروتن باش وبرشماست اخلاص ؛ وآن هم فراموشی دیدار مردم وادامه ی ارتباط  با خالق است. ودرکارها خدا را متهم مکن.درهمه ی احوال از خداوند التماس کن وخواسته هایت را به امید کسی که میان تو واو دوستی وصداقت برقرار است گسترش نده.لازم است از سه طریق بخدمت فقرا قیام کنی: اول با تواضع وفروتنی ، دوم با خوشرفتاری ، سوم با بخشش وگذشت.

نفس خود را بمیران تا زنده شوی .نزدیکترین خلق به خدا آنهایی هستند که خوش خلق باشند.

بهترین کار خودداری از کاری است که مورد رضای خدا نباشد برشماست که فقرا را به مدارا وشکیبایی تشویق نمایی چون فقیر جز به وسیله خدا بی نیاز نمی شود.

شیخ عبدالقادردراصول پیرو ابی الحسن اشعری ودرفروع تابع شافعی و احمدحنبل است. آرامگاهش درباب الشیخ بغدادمزاراهل دل است.

 

امام عبدالقادر با معرفت صحیح رسالت پیام آوران رهایی و طبیبان راستین بیماری های بشری به خوبی می دانست که تنها راه برای اصلاح جامعه و باز گردانیدن آن به مسیر درست خویش اصلاح عقیده و اخلاق مردم به ویژه عالمان و نخبگان است و محور این اصلاح "توحید" و "تقواست" که جز از طریق تعلیم و تربیت ممکن نیست.

در فتح الربانی (در مجالس سخنرانی ونصیحت مریدان )می فرماید:

هر گاه که بنده خدا را شناخت ، اتکاء والتجاء به خلق از قلبش رخت بر می بندد وهمچنانکه برگهای خشک از درخت می ریزد ، حس مردم پرستی از دل وجان او کنده می شود ، باطنش از دیدار خلق کور، وازشنیدن گفتارشان کر می گردد.هروقت نفسش به مقام مطمئنه رسید ، به تمامی به خدا تسلیم می شود ، به سوی او متوجه می گردد واز آنچه نزد اوست بهره مند وکامیاب شده ، ودنیا نیز بجهت مصالحش بدو روی می آورد.

تویی که به خویشتن ، به مردم به پول و سرمایه به معامله و سلطان و حاکم و دیگر چیزها توکل نموده ای بدان که همه آنها به راستی خدای تو شده اند.! زیرا هر چیزی که از آن می هراسی بدان امید می بندی و نفع و زیان خویش را از آن می طلبی و متوجه نیستی که آنها وسیله اراده خداوند هستند،برای تو به صورت خدا در می آیند.

ای کسانی که انسان ها و اشیاء را خدای خویش نموده اید!  ای بندگان حلقه به گوش بت ثروت و بت حکومت!  بدانید که آنها میان شما  و خدای واحد دیوار استواری را ایجاد کرده اند. هرکس تصور کند نفع و زیانش در دست غیر خداوند است به راستی بنده خداوند نیست بلکه عبد همان چیزی است که  نفع و ضررخود را  از او می طلبد.

ودر جلاء الخاطر می فرماید:

وقتی مرید مبتلی ومورد امتحان قرار گرفت به استادی محتاج است که طبیب بلای او باشد وبا جرعه های صبر وشکر او را مداوا کند. او را به اخذ پیروی وترک چیزی امر کند ، او را به ترک نفس خویش وترک خواهش های آن فرمان دهد. وهرکه درخدمت وملازمت شیخ استادش صداقت ورزید ، زود یا دیر خداوند او را بهره مند فرماید.

فرزند ! اگر خداوند زیان یا بلایی را بر تو وارد کند جز خود او کسی قادر به رفع آن نخواهد بود ! پس چرا به ناتوانی همچون خود می گویی: درد مرا دوا و یا خسارت مرا جبران کن!؟. هرگاه بیماری یا آزاری از دیگران برتو رسید و باعث از دست دادن ثروت و حرمت و مال و نام و نشانت گردید، بجز خداوند کسی نمی تواند آن را جبران نماید... از اعماق قلب  یقین پیدا کن که مشکل گشا (وفریادرسی ) جز خداوندوجود ندارد و تنها اوست که می تواند مشکلات شما را بر طرف فرماید. عاقل باشید وانسان و اسباب را با خدا شریک نکنید و تنها یک خدا را برای خود انتخاب کنید نه خدایان متعددی را .

در ارادت خود زهد داشته باش ودرسخن با مردم نیز ورع را رعایت کن ، با خلق نشست وبرخاست کمتر کن وکمتر انس بگیر ، وقتی تمام این شرایط را رعایت نمودی آنگاه قلبت با خدا همراز شود وبا او انس یابی وذکر او بر قلبت خیمه زندتو به یاد او واو به یاد تو خواهد بود وقلب تو مجذوب او گردد ، سایر جوارحت نیز به طرف او میل کنند...

ای فقرا ، ای گرسنه ها ، ای تشنه ها  و ای نیازمندان ! به غیراز خالق حقیقی به کسی و چیزی پناه نبرید و جز او را فریادرس ندانید..... خداوند شما را با فرستادن بلا مبتلا می نماید و می آزماید تا ببیند چگونه عمل می کنید؟ آیا به بارگاه با عظمتش روی می آورید یا که به سرای بنده ای  ناتوان رهسپار می شوید.؟

مسجدپیش الیان روستای من...
ما را در سایت مسجدپیش الیان روستای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمدمنفرد masgedpishealyan بازدید : 454 تاريخ : شنبه 7 شهريور 1394 ساعت: 1:05